مراسم قطع دست در اسپوکن

مراسم قطع دست در اسپوکن

مارتین مک دونا

برشی از نمایشنامه: مَریلین: [ترسیده]کو؟ بهم قول دادی اذیتش نمی‌کنی؟ کارمایکل: می‌خوای بدونی من چه قدر دنبال این گشته‌م مریلین؟ مریلین: یه دستی لعنتی گفتم کو؟ [کارمایکل خیلی سر صبر می‌گردد تا مریلین را نگاهی کند…] منظورم لعنتی بود. [مکث. کارمایکل خیلی سرصبر به پشت سر مریلین اشاره می‌کند. به کمدی که توی‌اش شلیک کرده بود.] اون جا چی کار می‌کنه؟ کارمایکل: اینو می‌تونم بهت بگم که نمی‌رقصه اون تو. [هم‌زمان که کارمایکل با دقت و احتیاط شروع می‌کند به باز کردن بسته. مَریلین وحشت‌زده می‌رود دم کمد. دودل و با ترس‌ولرز درش را باز می‌کند و توی‌اش را نگاه می‌کند. خم می‌شود. دستش را گذاشته روی دهان‌اش.] مَریلین: چی کار کرده‌ی باهاش؟ کارمایکل: من هیچ کاری باهاش نکرده‌م. مریلین: بی‌هوشه. کارمایکل: بی‌هوش نیست. [می‌رود و توی کمد را نگاه می‌اندازد.] نه راست می‌گی. واقعا بی‌هوشه. فکر کنم هفت تیره رو که شلیک کردم از هوش رفته. [کارمایکل برمی‌گردد سروقت بسته؛ مریلین دارد نگاهش می‌کند.] کنار کله‌ش شلیک کردم. مریلین: این خیلی کار وحشتناکیه که! کارمایکل: فکر کنم.

دانلود کتاب