مرگ فروشنده

مرگ فروشنده

آرتور میلر

مرگ فروشنده در شهرهای نیویورک و بوستون اتفاق می‌افتد. ماجرا در خانۀ ویلی لومان فروشندۀ سالخورده‌ای که به تازگی از یک سفر جاده‌ای بازگشته است آغاز می‌شود. ویلی حافظه‌اش دچار مشکل شده و در گذشته سیر می‌کند. همسرش لیندا به او پیشنهاد می‌کند تا به جای سفر هر هفته‌اش کاری در نیویورک پیدا کند. لیندا و ویلی همچنین در مورد پسر بزرگ‌ترشان بیف با هم بحث می‌کنند. بعد از بحث ویلی با خودش بلند‌بلند حرف می‌زند. بیف و برادرش هپی صدای پدرشان را می‌شنوند. بیف متوجه می‌شود که پدرش معمولاً همین‌طوری با خودش حرف می‌زند. بیف و هپی با همدیگر دربارۀ زنان و آینده‌شان بحث می‌کنند و هر دو از شغل فعلی‌شان ناراضی‌اند. بیف دوست ندارد برای کس دیگری کار کند و هپی هم تا زمانی که مافوقش نمیرد نمی‌تواند ترفیع بگیرد. آن‌ دو به فکر خرید یک مزرعه می‌افتند تا در آن با هم کار کنند. در این مرحله ویلی چندین صحنه از گذشته‌اش را زنده می‌کند از جمله زمانی که بیف در دوران دبیرستان اعتراف کرده که توپ فوتبال مدرسه را دزدیده است. همچنین خاطرات قدیمی‌اش را به یاد می‌آورد که پسرانش طی یک سفر جاده‌ای در شهر بوستون به دیدنش رفتند. در نهایت یاد زمانی می‌افتد که برنارد پسر همسایه‌شان چارلی، چغلی بیف را می‌کند و به ویلی می‌گوید که بیف در ریاضیات مردود شده و اگر نمراتش بهتر نشود نمی‌تواند از مدرسه فارغ‌التحصیل شود. در این صحنه ویلی در واقع به حرف‌های برنارد گوش می‌دهد اما اهمیتی به آن نمی‌دهد چون به‌نظرش بیف در مدرسه از برنارد محبوب‌تر است. ویلی همچنین گفت‌وگویش با لیندا را به خاطر می‌آورد که در آن در مورد درآمدش اغراق کرده اما بعد مجبور می‌شود اعتراف کند که دروغ گفته و ...

دانلود کتاب