کارگردان، نمایشنامه نویس و بازیگر بوشهری معتقد است که سکوت اتفاق خوبی نیست و در نهایت باعث نابودی یک جامعه می شود و ترس و سکوت خیلی وقت ها و خیلی جاها، حتی در یک صف نان باعث شده که ما سکوت کنیم و حقمان ضایع شده و به مشکل بربخوریم…
غلامرضا خضری در گفتوگو با ایسنا در خصوص نقطه شروع کارش عنوان کرد: من اساتید مختلفی داشتم اما حدود ۱۷ سال پیش تئاتر را زیر نظر استاد حسین دهقانی و در کارگاه های حوزه هنری بوشهر آغاز کردم و بعد از آن گروه هنری کلاغ ها را تشکیل دادیم که در ابتدا نمایش های کوتاه و پس از آن اولین نمایش بلند به نام مردان خدا را به روی صحنه بردیم. چند سالی در ژانر دفاع مقدس کار می کردیم و بعد به سمت ژانر آسیب های اجتماعی و مسائل مختلف دیگر رفتیم.
وی با اشاره به وجه تسمیه نام گروهش بیان کرد: کلاغ ها اولین پرنده هایی بودند که یکی از قالبهای نمایشنامه را به ما آموختند. در داستان کشته شدن هابیل توسط قابیل، کلاغ ها به انسان ها آموختند که مرده بایستی در زیر خاک دفن شود. خداوند کلاغی را مأمور می سازد تا چگونگی دفن جسد را به قابیل بیاموزد و آدم برای اولین بار یاد میگیرد که جسدها را چطور دفن کند. کلاغ پرنده خیلی عجیب و باهوشی است و رفتار این پرنده خیلی به یک انسان نزدیک است.
این هنرمند با اشاره به جایگاه تئاتر در میان خانواده ها افزود: ما امروز با دو نوع تئاتر روبرو هستیم، نوعی که شاید فقط هنردوستان تئاتر به آن علاقه دارند اما ما باید مخاطب شناس باشیم و تئاترهایی بسازیم که تماشاگرانی را به سالن دعوت کند که به آن موضوع علاقه دارند. متاسفانه سالیان سال است که این اتفاق نمی افتد چون اجرای آزاد کم شده و اکثرا به دنبال جشنواره و موضوعات جشنواره پسند هستند نه جلب سلیقه خانواده ها. در بوشهر گروه کلاغ ها از سه سال پیش بر روی موضوعاتی در مسیر علاقه و ناگفتنی های کشورمان حرکت کرده است.
خضری در خصوص خالی بودن سالن های تئاتر گفت: باید محصول و اثر ارائه شده ذائقه مخاطب را تامین کند. برای مثال درد جوان امروزی اتللو یا هملت و نمایشنامه های اینچنینی نیست، موضوعات به روز و مسائلی که خانواده ها درگیر آن هستند باید در نمایش ها نشان داده شود تا از آن استقبال شود.
سکوت کردن اتفاق خوبی نیست
کارگردان نمایش مجنون درباره اینکه ایده این نمایشنامه از کجا آمد، گفت: قالب این نمایش ترس است، ترسِ سکوت. ما خیلی از موارد را می بینیم و از ترس اینکه اتفاق بدی برایمان نیفتد، کشته نشویم و یا کسی از ما ناراحت نشود سکوت می کنیم و پشت این سکوت خیلی از مواقع حقوق ما ضایع میشود. ترس همه جا خوب نیست و همه جا هم بد نیست. تِم مجنون ترس است ولی مسیر آن از آسیب های اجتماعی می گذرد و آدم هایی که وارد این نمایش شده اند، افراد مختلف حاضر در جامعه هستند. یکی سکوت می کند و یکی فریاد می کشد. یکی اعتراض می کند و یکی هم می گوید این موضوع به من چه ربطی دارد. و این ترس و سکوت خیلی وقت ها و خیلی جاها، حتی در یک صف نان باعث شده که ما سکوت کنیم و حقمان ضایع شده و به مشکل بربخوریم.
او در پاسخ به اینکه شخصیت های نمایشنامه ها از کجا می آیند، اظهار کرد: یکی از افرادی که نوشتن من را تغییر داد و دنیای جدیدی را به من معرفی کرد “پیام لاریان” است. او به من یاد داد نوشتن صحیح و از روی استعداد و نه غریزی، بلکه از روی علم چگونه است. من اول زمینه و موضوع نمایشم را به دست می آورم و بعد شروع به شخصیت سازی می کنم و بعد شخصیت های جدیدی را خلق می کنم. سپس سراغ نقشه راه یا پلات می روم که اول تا آخر نمایشنامه ام مطیع آن نقشه باشم و ببینم می خواهم چه چیزی را ثابت کنم. در “مجنون” من می خواستم ثابت کنم که سکوت در نهایت باعث نابودی یک جامعه می شود و سکوت کردن در همه جا سبب یک اتفاق خوب نیست و این را ادامه دادم تا جایی که شاخ و برگ ها ایجاد شد و شخصیت ها شکل گرفت.
سعی کرده ام در کارهایم بی پرده صحبت کنم
غلامرضا خضری در توضیح اینکه چقدر در اجرای یک تئاتر واقع گرایانه موفق بوده است، گفت: مدت سه سال است که در حوزه آسیبهای اجتماعی، رسانه، جنایت ها، قتل، تجاوز، خودسوزی و دیگر موارد کار می کنم. سعی کرده ام با تمام محدودیت ها در کارهایم بی پرده صحبت کنم. تمام تلاشم را به کار بسته ام که در نمایش ها یک صحنه واقعی خیلی فجیع را به شکل مورد پذیرش عرف و جامعه به نمایش بگذارم. فکر میکنم یکی از دلایلی که تماشاگران ما -به خصوص در بوشهر- از این نمایش ها استقبال می کنند این است که می دانند کلاغ ها باز هم یک نمایش واقعی که در زندگی خودشان رخ می دهد را به روی صحنه برده است، نه یک چیز تخیلی که اصلا وجود ندارد. گاها برای ما باورپذیر نیست که یک آدم در آن سر دنیا یک شبه کل خانواده اش را قتل عام می کند.
این کارگردان درباره مدت زمان نگارش تا اجرای تئاتر مجنون گفت: شیوه کار کردن من در این چند سال به این شکل بوده که اول یک داستان یا موضوع را به بازیگرهای خودمان که در کارگاه بازیگری فرهنگسرای امیری تحت تعلیم هستند ارائه می کنم، البته هنرجوها را دو برابر نقش ها انتخاب کرده و حدود سه یا چهار ماه همزمان با آموزش در مورد آن داستان طرح می زنیم و کم کم می بینیم که کدام بازیگر از لحاظ روحی و روانی به نقش نزدیک تر است و بعد از این پروسه تازه متن را به دست بازیگر می دهیم. بعد از به دست آوردن روحیات (سفیدیهای نمایش) به سراغ دیالوگ ها و سیاهی های نمایش می رویم، چون در این روش بازیگر متن را کاملا درک کرده و بعد به سراغ دیالوگ ها می رود.
وی افزود: من بعد از ۲۲ سالگی که آخرین بازی ام را روی صحنه انجام دادم به سمت نویسندگی و کارگردانی رفتم. البته من عاشق بازیگری هستم اما احساس می کنم که پرورش بازیگر رسالتی بر دوش من است، و در این راستا هر ساله گروه کلاغ ها و یا فرهنگسرای رمضان امیری بین ۴ تا ۶ بازیگر را به تئاتر بوشهر معرفی می کند. من به دنبال بازیگران حرفه ای نیستم، چون با بازیگران آماتور یا بار اولی بیشتر یاد می گیرم و اینها بیشتر مرا به چالش می کشند و من هم شخصا آدمی هستم که چالش ها را دوست دارم و اینگونه نتیجه کار هم برایم شیرین تر است.
شخصیت های مجنون تکه هایی از خود من است
غلامرضا خضری عنوان کرد: تمام شخصیت های مجنون تکه هایی از خود من است، شاید خیلی ها شخصیت من را در اسفندیار ببینند چون من آدمی هستم که خیلی سکوت می کنم اما بدون تردید در حال کشتن اسفندیار درونم هستم تا به جایی برسم که سکوت نکند و یک جایی حقش را بگیرد.
این نمایشنامه نویس درباره روی صحنه بردن شیوه جدیدی از تئاتر در سال های آینده گفت: این کار کلید زده شده و چند ماه دیگر با استادم پیام لاریان روی صحنه خواهیم بود که ژانر کاری آن خیلی متفاوت تر از کارهای این چند سال است. قول داده ام که سال آینده نمایشنامه خیلی متفاوت تری نسبت به کارهای گذشته ام بنویسم و به دنبال تم و موضوعات مختلف هستیم. من شخصا دوست دارم همه ژانرها را امتحان کنم، چه بسا که من قبل از انتخاب این ژانر که توانسته مخاطبان زیادی را جذب کند دفاع مقدس کار می کردم و حتی کار کودک هم انجام داده ام ولی شاید در کنار این ژانر دیگر ژانرها را در حد تجربه انجام داده ام، کار جدید یک تجربه و امتحان است تا ببینیم نتیجه چه می شود.کسانی ماندگار می شوند که به تئاتر اعتیاد دارند
وی حرف آخرخود را اینگونه عنوان کرد: خیلی ها تئاتر را برای شهرت دوست دارند و خیلی ها برای چیزهای دیگر و خیلی ها هم می آیند و وارد می شوند اما زود محو می شوند. کسانی ماندگار می شوند که به تئاتر اعتیاد پیدا کنند. من هر روزی که تمرین نکنم آن روز افسرده ترین فرد روی زمین هستم، ولی از بدی ها و از اتفاقات بدی که در این مسیر ۱۷ ساله برایم اتفاق افتاد چیزی نمی گویم، ولی یک چیز می گویم که به هم احترام بگذاریم و همدیگر را دوست داشته باشیم. در این سیستم فرهنگ و هنر و تئاتر که بر کشور ما حاکم است اگر ما تئاتری ها همدیگر را دوست نداشته باشیم مسئولان هم دلشان برای ما نسوخته است. من تک تک اساتید را دوست دارم و نمایش مجنون را تقدیم می کنم به تمام زنان سرزمینم که هنوز درگیر رسم های خیلی قدیمی و شوم هستند و نمی توانند آزادانه در این کشور زندگی کنند و اسیر مردانگی های نامربوط ما
دیدگاه شما، قوت قلب ما
شما میتوانید با نظرات ارزشمندتان در به اون رساندن کلاغها
سهیم باشید!