یک کلاغ خوابید و پرکشید

یک کلاغ خوابید و پرکشید

صدایت در این خانه پیچیده ، آنچنان که همه ی مونولوگ های جهان را با صدای تو می شنویم ، شکسپیر هم دوباره در رفتن دزدمونای خود در آخرین صحنه ی اتللوی غرق شده در مرداب مرگ به سوگ نشست ، با ما بگو در دریای اتللو یا در رویای نیمه شب تابستان در جنگل جا مانده ای؟؟ ای تاتیانا ی قصه ، آه از نقش هایی که جاودانه می ماند از تو و اشک هایی که برای رهایی تو از این دنیا ریخته می شود 
حالا تو بهتری..... بی درد و غصه و دیگر کابوس های شبانه در تو مرور نمی شود ….راستی آخرین لبخندت را پیش ما جا گذاشته ای به یادگار  ، حالا هر کدام از ما کلاغیست که روی صحنه تو را ادامه می دهیم و نام تمامی نقش های ما به نام تو خواهد شد 
ساناز محمودی عزیز،دختر فقید کلاغ ها 
همچون معنای نامت بی نظیر و بی همتا خواهی ماند 
روحت شاد… آرام بخواب که در بازار بیداری کالایی جز درد نیست و ما با یاد تو ادامه می دهیم آرزوهای ناکام تو را 
آسمان سرخ شد 
و ما در انتظار بارانی 
که آمدنت را جار بزند 
چشمانی با تشویش را به در دوختیم 
نیامدی و نیامدی 
تا ما بارانی شویم جای هر ابر سرخ
که در تابستان به چله ی سرد زمستان بنشینیم 
خواهران و برادرانت در  کلاغ ها 
و کلاغ سیاه

ساناز محمودی در دومین جشنواره پروک در نمایش های صحنه آخر و کابوس های نیمه شبانه به ایفای نقش پرداخت و توانست برای نمایش کابوس های نیمه شبانه جایزه بازیگری دوم زن را از از ان خود کند.

او همچنین در گروه نمایشی کلاغها مشغول به تمرین در دو نمایش بلند بود که متاسفانه پرکشید و از میان ما رفت…

کابوس های نیمه شبانه:

 

صحنه آخر:

 

تمرین افتادن یک سیب و چند قسمت نامساوی:

 

دیدگاه شما، قوت قلب ما

شما میتوانید با نظرات ارزشمندتان در به اون رساندن کلاغ‌ها
سهیم باشید!

نظرات

سیاکبر موسوی

19 اسفند 1402

چه غمگنانه اسا افتادن میوه ای خوشرنگ اما کال از سرشاخه درختی.... در حیاتی دیگر ارامش نصیبت باد