گزارشی از دو نمایش اخیر گروه کلاغ ها "فورربنکر و این خانه سیاه است".
تا به حال بسیار گفته اند و گفته ایم که تئاتر علمی است توام با عمل و بالعکس، جمله ای که شاید این روز ها به سختی بتوان مصداق آن را در تئاتر بوشهر یا حتی ایران مشاهده کرد.
تئاتری که در سال های اخیر گاهی با تلاش عدهای خود را از بستر بیماری بلند کرده است و گاهی با ضربه مهلک عده کثیری که بدون شیوههای علمی و با ابتذال، سانتی مانتالیسم افراطی و موج سواری و لودگی متاثر از برداشت سطحی از فرهنگ عامه دوباره بر بستر بیماری میافتد.
اما در سالهای اخیر گروه کلاغها در شهر بوشهر (به سرپرستی غلامرضا خضری) با وجود کمبود امکانات در شهرستان های ایران و با به جان خریدن همه مشقت های اقتصادی و فرهنگی در تلاش است تا نسل جدیدی از هنرجویان تئاتر را آموزش دهد که با اتکا به علم و دانش هنری خود بتوانند طلایه دار آینده هنری باشند که این روز ها چیزی جز جسدی بی جان از آن باقی نمانده است.
در سالی که گذشت گروه هنری کلاغ ها با دو نمایشِ "این خانه سیاه است" به کارگردانی "ساحل صالحی" و "فورربنکر" به کاگردانی "امیر سالار حمیدی و به سرپرستی و مشاوره و راهنمایی "غلامرضا خضری و دستیار کارگردانی "نرجس سامری" نسلِ جدیدی از بازیگران و کارگردانانِ جوان را به تئاتر بوشهر معرفی کند که شاید در سال های اخیر نظیر آن در استان بوشهر دیده نشده بود.
این خانه سیاه است
این نمایش به کارگردانی ساحلِ صالحی در جشنواره ۳۵ ام تئاتر استانی بوشهر توانست ۵ جایزه، گریم برتر،طراحی لباس برتر،بازیگری زن دوم جشنواره،بازیگری مرد دوم جشنواره و تقدیر ویژه بازیگری زن را به دست بیاورد.
اقتباسی از نمایشنامه خانه برناردا آلبا از فردریکو گارسیا لورکا که به مسئله مهم یعنی سنت های مرگبار و مشقت های زنان میپردازد.
نمایشی متاثر از اندیشه های آنتونی آرتو، نظریه پردازِ تئاتر شقاوت، نمایشی که شاید دیدنِ آن تجربه ای تلخ برای چشم های انسان باشد چرا که از حقیقتی تلخ، سخن میگوید، نمایشی به سرخی خون با رگه های اکسپرسیونیستی و با تمرکز بر شخصیتِ برناردا آلبا (با بازیِ زهرا معینی) و دنیای ذهنی و رویاها و کابوس های او که در قامتِ مادرش "ماریا خوزه فا" با بازیِ گروتسکِ فرشادِ اصیل زاده تبلور مییابد.
اما خود این انتخاب فانتزی یعنی بازی کردن نقش یک پیرزن توسط یک مرد و به این شیوه اغراق آمیز طعمی فانتزی و کنایی به نمایش داده است.
در کنار همه این تلخی ها نمایش گاهی کمدی های سیاهی را نیز به بیننده عرضه میکند. صحنه ای که ماریا به نوه هایش وعده ازدواج میدهد و دختران به طرز حقیرانه ای به دنبال آرزوی همیشگی خود و به دنبالِ مادربزرگ میدوند که یکی از صحنه های شیرین و در عین حال تلخ این نمایش است.
دنیایی که در آن دختران محبوس تنها با ازدواج میتوانند خود را به عنوان موجودی کامل و آزاد متصور شوند. نمایش با تاکید بر میلها و غرایز و خلوت های برناردا با یک نگاهِ تقدیر گرایانه پیوند میخورد که این مصیبت دامن این خانواده را نسل به نسل گرفته و رها نکرده است.
فورربنکر
"همه ما اینجا در یک مخفیگاه قایم شده ایم"
نمایش "فورربنکر" به کاگردانی "امیر سالار حمیدی" و نویسندگی "غلامرضا خضری"
با این جمله شروع میشود. نمایشی با تم جنگ و عشق و خیانت در فضایی فانتزی که نگاهی نو به واپسین روز های زندگی بزرگترین قاتل تاریخ "آدولف هیتلر" دارد.
تا به حال فیلم ها و نمایش های زیادی با محوریت رایش سوم و زندگی هیتلر و جنایات او به نمایش درآمدهاند،ا ما نکاتی که فورربنکر را متمایز میکند این است که در این نمایش مخاطب گاهی با بزرگترین دیکتاتور تاریخ همذات پنداری میکند، طعنه ای به ماهیت وجودی هر انسان و "هیتلر درون هر انسان "که میتواند با جرقه ای روشن شود و میلیون ها نفر را به کشتن دهد، آدولفی (با بازی ارشیا خواجه) پارادوکس زیبایی است از کودکی هیتلر که آخرین روز های بزرگسالی اش را تجربه میکند و قطعا این مسئله مدیون نگرش نویسنده به این شخصیت تاریخی است.
اما نکته دیگر در باب شیوه اجرایی فورربنکر است که شخصیتِ های فانتزی داستان که در "مخفیگاهِ هیتلر" یعنی "فورربنکر" گیر افتاده اند. در فضایی تنگ و نفس گیر با نگاهی سمبولیستی به تصویر کشیده شده اند.
دنیایی که در آن دیگر تنها خود هیتلر محاکمه و قضاوت نمیشود بلکه خانواده، جامعه، کلیسا و... به میز محاکمه می آیند تا به هولوکاست، خونین ترین رخداد تاریخ بشریت پاسخ دهند.
نویسنده: احمدرضا احمدی فر
دیدگاه شما، قوت قلب ما
شما میتوانید با نظرات ارزشمندتان در به اون رساندن کلاغها
سهیم باشید!